English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (858 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gressorial U مناسب برای راه رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
keystroke U برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
fair weather U مناسب برای
skiable U مناسب برای اسکی
running U مناسب برای مسابقه دو
fill the bill <idiom> U مناسب برای همه جا
cantabile U مناسب برای اواز
in pride of grease U مناسب برای کشتن
airworthiness U مناسب برای پرواز
winterish U مناسب برای زمستان
airworthy U مناسب برای پرواز
suitable for children U مناسب برای بچه ها
market value U قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
fishable U مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
readying U مناسب برای استفاده از یا فروش .
buyer's market U بازار مناسب برای خریدار
fencible U مناسب برای نرده کشی
readied U مناسب برای استفاده از یا فروش .
readies U مناسب برای استفاده از یا فروش .
ready U مناسب برای استفاده از یا فروش .
office U مناسب برای استفاده در شرکت
roadworthy U مناسب برای بکاربردن درجاده ها
offices U مناسب برای استفاده در شرکت
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
jump altitude U ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
jump speed U سرعت مناسب برای پرش باچتر
lyrical U مناسب برای نواختن یاخواندن باچنگ
He's not suited for a doctor. U او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
to be [look] somewhat [the] worse for wear [person, thing] U مناسب نبودن برای پوشیدن [جامه ای]
sawtimber U الوار مناسب برای اره کشی
fair drawing U طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
amphimictic U مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
gorge portion U محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
bug taper U ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
slotting U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
that is i. to this purpose U برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
ski run U سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
slots U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slot U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
flag days U روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
constructive placement U تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
The fire is fit to roast the meat. U این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
fits units with ... connection U مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ... [الکترونیک مهندسی برق]
sectors U شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
to suggest it is appropriate to do so [matter] U پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
sector U شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
fourth generation computers U زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
CD WO U مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
voices U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
dropping U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
populate U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populates U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populating U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
fibre optics U لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
enumerated type U فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
hand-held U کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
routing U مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
semaphore U مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
prompt to go U اماده برای رفتن
trip the light fantastic <idiom> U رفتن برای رقصیدن
telegenic U دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
ergonomics U بخشی از طراحی نرم افزار یا سخت افزار تا برای استفاده مناسب و امن شود
wife's equity U عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
fluctuability U امادگی برای بالاوپایین رفتن
sick call U تجمع برای رفتن به بهداری
to stretch one's legs U برای ورزش راه رفتن
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
arm U وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
sand shoes U یکجور گیوه برای رفتن در شن زار
turn out <idiom> U رفتن برای دیدن یا انجام کاری
to come towards U به طرف کسی رفتن برای برخورد
to be coming up to meet U به طرف کسی رفتن برای برخورد
to step out U برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
shop around <idiom> U به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
to come to meet U به طرف کسی رفتن برای برخورد
to approach U به طرف کسی رفتن برای برخورد
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to be after somebody U پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
shore leave U مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to ride on the bus U سوار اتوبوس شدن [برای رفتن به جایی]
hypnotizable U اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
to go clubbing U به باشگاه [های] شب رفتن [برای رقص و غیره]
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
controlled environment U محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
clearance diving U شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
fractional T U روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
coach dog U یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید مترو را عوض کنم؟
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
Which bus do I take for the opera? U برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
zone ride U کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
object code U خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
Which bus do I take to Victoria Station? U کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
axle stub U اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
early token release U در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
CSMA CD U پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
c U رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
bail out U کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
optimum U مناسب
proper U مناسب
adaption U مناسب
condign U مناسب
irrelative U نا مناسب
incompetent U نا مناسب
convenient <adj.> U مناسب
becoming U مناسب
in point U مناسب
pertained U مناسب
pertain U مناسب
assorted U مناسب
tailored U مناسب
fitting U مناسب
accomodating U مناسب
idoneous U مناسب
by fits and starts U مناسب
oportuneness U مناسب
euqal U مناسب
infelicitous U نا مناسب
pertains U مناسب
sufficing <adj.> U مناسب
sufficient <adj.> U مناسب
adaptation U مناسب
accurate [correct] <adj.> U مناسب
adaptations U مناسب
correct <adj.> U مناسب
exact <adj.> U مناسب
proper <adj.> U مناسب
real <adj.> U مناسب
true <adj.> U مناسب
apposite U مناسب
advantageous <adj.> U مناسب
acceptable <adj.> U مناسب
good [sufficient] <adj.> U مناسب
satisfactory <adj.> U مناسب
close fit U مناسب
practicable <adj.> U مناسب
functional <adj.> U مناسب
appropriate <adj.> U مناسب
adequate <adj.> U مناسب
useful <adj.> U مناسب
relevant U مناسب
semblable U مناسب
appropriate [for an occasion] <adj.> U مناسب
expedient <adj.> U مناسب
vantage U مناسب
habile U مناسب
purposeful <adj.> U مناسب
applicatory <adj.> U مناسب
handy <adj.> U مناسب
suitable <adj.> U مناسب
purpose-built <adj.> U مناسب
practical <adj.> U مناسب
shapeable U مناسب
fit U مناسب
utilitarian [useful] <adj.> U مناسب
fits U مناسب
utile [archaic] [useful] <adj.> U مناسب
fittest U مناسب
serviceable <adj.> U مناسب
helpful <adj.> U مناسب
handy [useful] <adj.> U مناسب
beneficial <adj.> U مناسب
appropriate [to] <adj.> U مناسب [به]
valuable <adj.> U مناسب
purposive <adj.> U مناسب
congurous U مناسب
appropriate technology U تکنولوژی مناسب
seems U مناسب بودن
wintery U مناسب زمستان
prompt deployment U گسترش مناسب
proportional spacing U فضادهی مناسب
apt U مناسب شایسته
topicality U حالت مناسب
seemed U مناسب بودن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1لطفا بیاین دنبالمون
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com